جادهء خون
آصفه صبا آصفه صبا

آن سو کنارجاده  یکی سربدون  تن

دست شکسته داشت،که جوید سرکجاست

آن سو, زبوتِ پینه صدا های  هی هوی

این پای پوش خستهء جور,زمانه هاست

دیگر طرف  زحنجره ها , دود سرکشید

پای برهنه درطلب بوت وکفش هاست

دیدم   قیامتی  که  به قران  نگفته اند

دستار آن ،قد یفهء  دیگربه شاخه هاست

ازبرگ برگ وشاخه ی انگورخون چکید

گویی که, شهرخاطرهء  رفته یادهاست

باران  غم   بشست  همه  دفتر  امید

رنگین زخون لاله و رنگین گلاب هاست

جَور تبر ,زشاخهء  بیدوشگوفه  ُپرس

بیم خزان برگ  زطوفان وباد هاست

از درد  و سوزدشنهء   فرنگیان  غیر

چون برده گان،زخم اسارت به سینه هاست


February 23rd, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان